هنر موسیقی تا کنون در دولت حسن روحانی، یکی از بحث‌برانگیز‌ترین حوزه‌های، هنری در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده‌ است. شعارهایی که حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ در راستای باز شدن فضای هنری به هنرمندان داده بود در دوره اول ریاست جمهوری‌اش محقق نشد. هنرمندان عرصه موسیقی در دولت یازدهم با لغو مکرر کنسرت‌ها و محدودیت‌های فراوانی دست به گریبان‌ بودند.
فرهاد بشارتی قانون نواز معاصر، هفته گذشته، آلبوم « سایه‌های لعنتی» را توسط موسسه GJ entertainment در لس‌آنجلس تهیه و پخش کرد. این قانون نواز پنجاه و هفت ساله ی زاده تهران، پیش از این آلبوم‌هایی مانند: عشق آبی، پرنده و باران و اوج را خلق و عرضه کرده است. این نوازنده ساکن امریکا سابقه همکاری با استیون اسپیلبرگ در فیلم سینمایی «مونیخ» را در کارنامه خود دارد. ایران وایر به بهانه انتشار این آلبوم گفت‌وگویی با فرهاد بشارتی با موضوع عدم رعایت قانون کپی‌رایت در ایران، سانسور و محدودیت در هنر موسیقی و مهجور ماندن ساز قانون داشته است. ساز قانون، یکی از ساز‌های زهی مضرابی در موسیقی کلاسیک ایران است و دارای یک جعبه ی چوبی به شکل ذوزنقه‌ غير متساوى الأضلاع است که توسط دو انگشت سبابه و با مضراب نواخته می‌شد. نوازندگان ساز قانون در دهه‌های گذشته برای اجرا در دستگاه‌ها و ژانر‌های غیر‌ایرانی از ده انگشت برای نواختن این ساز استفاده می‌کنند. در دهه‌های گذشته نوازندگان و آهنگ‌سازان ایرانی کمتر در ساخت ملودی‌ و آهنگ‌های خود از این ساز استفاده کرده‌اند. کارآموزان و نوازندگانی که به نواختن این ساز می‌پردازند اندک‌اند و می‌توان اینگونه بیان کرد که ساز قانون در موسیقی کلاسیک ایران فراموش شده است. آقای بشارتی در پاسخ به این علت مهجور ماندن ساز قانون می‌گوید:

این ساز آن گونه که باید در بین سازهای ایرانی شناخته نشد و جایگاه متناسب با ظرفیت‌های خود را پیدا نکرد. شاید یکی از دلایلش این باشد که بیشتر به عنوان یک ساز عربی شناخته شده است و کسانی که شانس آشنایی با این ساز را پیدا می‌کردند و علاقه‌مند به یادگیری قانون می‌شدند با مشکل آموزش و یافتن استادی که بتواند نواختن این ساز را به آنها بیاموزد مواجه بودند. خود من زمانی که در ایران، قانون را به دست گرفتم، استادی نمی‌شناختم. دو سال همه زندگیم قانون شد و ساز. تا اینکه اهنگسازان، صدای سازم را شنیدند و از من دعوت کردند تا برای ضبط چند قطعه به استوديو بروم و همان جا با «مصطفی مراد بختی» و «علی اكبر صديف» که از نوازندگان قانون و شاید از اولین‌هاى فعال و پیشگامان حرفه‌ایی این ساز در تاریخ معاصر بودند، آشنا شدم.

ایران به دلایلی مانند وجود سانسور و نظارت‌های حکومتی تا کنون به جمع کشورهای امضاء کننده قانون کپی‌رایت ملحق نشده است. عدم وجود قانون کپی‌رایت در ایران آیا مشکلی برای آهنگسازان و نوازندگان ایرانی داشته است؟

کپی رایت شیوه‌ای برای حفاظت قانونی از آثار یک شخص به عنوان مولف یا آفریننده یک اثر است نه مجری آن، یعنی این قانون شامل هر نوع عرضه‌ای از آثار می‌شود و به آفریننده اثر اجازه می‌دهد که از حقوق انحصاری که شامل تکثیر و فروش آن است استفاده کند. سر باز زدن از عضويت قانون جهانی كپی رايت به دهه پنجاه بر می‌گردد. چون در آمد شركت‌هاى كپی کار، نشر و فروش و غيره به خطر می‌افتاد، آنها آثار غير ايرانی را هم بی اجازه و بدون پرداخت هزینه‌ای به صاحب اثر می‌فروختند. طبیعی است که عدم پرداخت حقوق به خلق کننده یک اثر می‌تواند نقش و تاثیر تعیین کننده‌ای در سطح و نوع معیشت زندگی او داشته باشد که در نهایت تاثیر مخربش بروی آفرینش آثار بعدی او دیده خواهد شد.

از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی هنر موسیقی جزء هنرهایی بود که همیشه با سانسور رو در رو شده است. وجود سانسور‌های دولتی آیا سلیقه مخاطب را در برخورد با موسیقی عوض کرده است؟

موسيقی از هر نوعش ممنوع نبود، موسیقی سنتی و موسیقی که همراه با نوحه‌خوانی بود دچار این ممنوعیت و سانسور نشد. اوایل انقلاب ترانه و مخصوصا ترانه پاپ كاملا ممنوع و غير‌قانونی اعلام شد.
آسیب رسانی به هر اثر هنری مخرب و سدّی برای خلق آثار بهتر است. سانسور، آفت هنر است. یکی از مهم‌ترین لطمه‌هایی که توقیف و سانسور به وجود آورده، عدم رشد سالم ترانه نسبت به نسل گذشته بود. یعنی نسل جوان مجبور شد برای سال‌های طولانی آثار قدیمی را به جای سیاه مشق بازتولید کند و ما با سیل عظیم آثاری مواجه شدیم که ترانه‌های نسل‌های گذشته را تکرار می‌کردند. این ثمره سانسور و توقیف موسیقی است.