در سال های گذشته بارها و بارها شاهد بوده ایم که شاعران، دانشمندان و مفاخر تاریخمان را به خاطر جایگاه تأسف بار فرهنگی امروزمان ، مصادره کرده اند. از” پورسینا ” گرفته تا “مولانا ” ، نوبت باردیگر به شاخاب پارس (خلیج پارس) هم رسید و در بسیاری از سایت های جستجوگر نام خلیج عربی در حال جایگزین شدن است!

سازهای اصیل ایرانی نیز در امان نمانده اند، از سیتار و چنگ و عود مصادره شده اند تا چندی پیش که نوبت به تار هم رسید! یکی از سازهای زیبای ایران زمین که سال های دراز در بی کسی و غربت به سربرده ، ” قانون” است. سازی کامل با آوایی رؤیایی ، به زیبایی آرامش و لذت پرواز. سازی که باهمه ی اصالتش در دوره های اخیر همیشه یادآور لهجه ی موسیقی عربی بوده است در حالی که نوای خفته ی در دل این ساز، ریشه اش پیوسته به پارسی و ایرانی ست، نوایی برای گشودن دروازه های جهان به روی سازهای ایرانی ، حادثه ای خوشرنگ که با زخمه های دلنشین “فرهاد بشارتی”ممکن شده است.طعم قانون او جهانی ست و لهجه اش به رنگ آبی دریای مازندران.

 

این مقدمه را به این منظور نوشتم که اهمیت هنر فرهاد بشارتی را در نزد خودم نمایان کرده باشم. قانون نوازی که قانون هنر را به خوبی می شناسد، او در این سال ها با تنظیم تازه ی آثار زبده ی جهانی با محوریت ساز قانون به بهترین شکل ممکن علاقه مندان موسیقی فاخر را در سراسر جهان با نوای قانونش آشنا کرده است.
بی شک اگر او تنها به ساخته های خودش و ملودی های ایرانی اکتفا می کرد امروز بسیار کمتر توفیق می داشت.یکی از بارزترین نقاط مثبت او به جز شیوه ی منحصربفرد قانون نوازی اش، حساسیت به جا و بالا در انتخاب و تنظیم آثار رتبه نخست موسیقی دنیاست، به شکلی که می توان گفت اجرای مجدد و متفاوت این آثار با محوریت ساز قانون بر ماندگاری و ارزش این آثارهمیشه مانا، افزوده است.

من همیشه معتقد بوده ام که تنها در صورتی بازنوازی یک قطعه ی موسیقی ارزشمند و درست است، که تنظیم تازه بر ارزش و اصالت اثر بیفزاید و حرف های تازه ای برای گفتن داشته باشد.

که به باور من آثار فرهاد بشارتی در این مسیر بدون اغراق از موفق ترین بازنوازی های تاریخ موسیقی ست

برای نمونه دو قطعه ی Hotel California , careless whisper پراز داشته ها و زیبایی های تازه است.

 

و اما چندی پیش در رسانه های مختلف به ویژه در فیس بوک خبری دوست داشتنی منتشر شد :

کنسرت مشترک “شهیار قنبری” و “فرهاد بشارتی” شهیار قنبری را به سبب علاقه ی ویژه ای که به ترانه ی نوین و ارکان اصلی آن داشته ام پیوسته و به شکلی دقیق دنبال کرده ام و خبر این کنسرت بیش از هر حادثه ای در سال های اخیر مرا شادمان کرد،اما از روزهای نخست در پس ذهنم به شکلی نه چندان شیرین منتظر روزی بودم که این همه شادباش و تمجید و این همه تعارف و شعار به پایانی تلخ بیانجامد.
از آنجا که در همه ی این سال ها شاهد همکاری شهیار قنبری با بسیاری از هنرمندان بزرگ و کوچک بوده ام که در ابتدای راه در تعاریف شهیار این همکاران سرخوشانه به اوج قله های ترانه ی نوین و هنر ایران و جهان می رسیدند و در روزد دیگر ونه خیلی دور از طرف همان شاعر ، هیچکسان و آدم کوچولوها و مأموران امنیه خانه و شیادان و دزدان و … لقب می گرفتند! و همیشه این نقاط تاریک بیش ازهر چیزی رخ نموده اند و با نهایت تأسف و البته آنطور که قابل پیش بینی بود این همکاری نیز به همان جای تلخ همیشه رسید، به همان خط نفرت پایانی همه ی دوستانی که کم و بیش مرا می شناسند از علاقه ی من به شهیار و بسیاری از ترانه هایش باخبرند و می دانند که هرجا سخنی از ترانه بوده است نخست از او سخن گفته ام و بهترین مدرک برای اثبات صحبتم در علاقه ام به هنر او اولین کتاب ترانه ام ” خون برف” است و اگر امروز در جایگاه پرسش گر در مقدمه ی گفت و گو و همین طور در تعدادی از سوالات به نقاط تاریک اجرای مشترک دو هنرمند یاد شده می پردازم برای روشن شدن موضوع و از بین بردن همه ی ابهاماتی ست که در این مدت برای بسیاری همچو من به وجود آمده است و از سوی هردو طرف بسیار بوده اند دوستانی که از فرهاد بشارتی خواسته اند که براین ابهامات نور بتاباند و سوالات را پاسخ دهد. امیدوارم هواداران شهیار قنبری بدون شتاب و پیش داوری به شکلی عادلانه و فکورانه کمک کنند که ازین پس هنرمندان نام آشنای سرزمینمان بیش از پیش متوجه ضعف ها و اشکالات خود باشند و بیش از پیش به سوی هنر و هنرمند حرفه ای جهان قدم بردارند و بدانند که شبیه آنچه در دنیای حرفه ای هنر می گذرد انها نیز زیر ذره بین هستند و مسئول تک تک رفتار و گفتارشان اکنون پرسش های من و پاسخ های فرهاد بشارتی.

 

# فرهاد جان هنگام خوش ، از آغاز فعالیت هنری شما شروع می کنم ، نواختن ساز ” قانون ” را از چه سنی و در کجا آغاز کردی؟
با سپاس از تو بزرگوار براى وقتی كه در اختيار من نهادى ، در شهر تهران به دنیا اومدم و از دوازده سالگی فراگیری قانون رو به شکل تجربی و گوشی شروع کردم ، اما بعدها هنگامی که با ارکستر رادیو و تلویزیون دبی همکاری داشتم بین سال های 1982 تا 1990 موسیقی رو به صورت تئوریک و علمی آموختم.

 

 # دوران قبل از انقلاب در ایران با چه هنرمندانی همکاری داشتید؟ و تا چه سالی در ایران بودید؟

تا سال 1979 که در ایران بودم ، می شه گفت با اکثر آهنگسازان و خواننده گان سرشناس اون دوران همکاری داشتم ، به دليل همكارى با اكثر اهنگسازان بطور مرتب و روزانه به استوديو هاي معروف اون زمان مانند “استوديو پاپ” يا “استودیوطنين” و يا “باربد” دعوت به همكاری ميشدم تا قطعاتی كه براى قانون می نوشتند اجرا كنم، بيشتر مواقع حتي نميدونستم ترانه ای كه اجرا می شه مربوط به كدام خواننده است.

 

# آیا تاکنون در همکاری تان با خوانندگان ایرانی تجربه ی آهنگسازی هم داشته اید ؟

بیشتر لحظات زندگی هنری ام مشغول نواختن ساز بوده ام اما چند تجربه ی آهنگسازی هم داشته ام مانند ” آوار” با صدای “داریوش اقبالی” و ترانه ای زیبا از “اردلان سرفراز” ، دو ترانه به نام های ” رؤیا ” و ” فصل پنجم ” با ترانه های زیبایی از “فریدون علیخانی” و صدای “ستار”.

* برویم به سراغ ساز باشکوه شما ” قانون “ ، متأسفانه این ساز ارزشمند از غریب افتادگان موسیقی کهن ایرانی ست که سال ها در محاق هجرت بوده و خوشبختانه کم کم با زخمه های شما از پرده ی فراموشی و غریبی بیرون آمده است و نفس تازه کرده.

از شناسه های هندسی و تاریخی این صدای روح بخش بگویید:

قانون از قدیمی ترین سازهای موسیقی ایرانه که ردپاشو می شه در ادبیات فاخر تاریخ کشورمون دنبال کرد و پیوسته دید. این ساز بعد از حمله ی اعراب به ایران به کشورهای عربی راه پیدا کرد و مورد استقبال بسیاری قرار گرفت و در طول سالیان دراز کم کم در ممالک عربی نسبت به موطن اصلی اش پررنگ تر شد و شناسنامه ی عربی پیدا کرد که متآسفانه امروز به خاطر کم توجهی و غفلت ما این ساز جز سازهای سنتی عربی شناخته می شه ، شکل هندسی قانون ذوزنقه ی قائم الزاویه است ،و سیم های این ساز نايلونی هستن که به فواصل دیاتونیک کوک می شن.

 

# آیا ساز قانون از جهت نواختن در گام های مختلف مثل سنتور محدود است ؟
خیر، قانون در هرنت آن تعداد ٩ کلید تغییر کوک مسی دارد و همانند یک پیانو می توان درهرگامی موسیقی نواخت

# همزمان با قانون نوازی شما، کدام نوازندگان دیگر قانون مورد توجه شما بوده اند؟ آیا با خانم سیمین آقارضی همکاری داشته اید؟
از قانون نوازان قابل توجه یکی خانم “سیمین آقارضی” (منوچهری ، نام فامیلی شوهرشون ) بود که در استودیو هنگامی که من قانون می نواختم ایشون ویولن می نواختند ، همچنین آقای مصطفی مرادبختی هم از نوازندگان باارزش قانون هستند كه البته در تماس دائم هستيم و ايشون در حال حاضر ساز قانون رو تدريس می کنند.

 

#شیوه ی نواختن شما بدین ترتیب که قانون را در آغوش می گیرید و شبیه به گیتار می نوازید متعلق به خود شماست؟

بله، خوشبختانه یا متأسفانه این طرز نواختن متعلق به منه و در جایی دیگه این شیوه ی نواختن رو ندیدم.

 

# آیا به تازگی قطعه ای در دستگاه های موسیقی ایرانی اجرا کرده اید؟

خیر، آخرین باری که قطعه ای در موسیقی سنتی اجرا کردم به سال های حضورم در ایران برمی گرده.

 

# نظرتان را در مورد موسیقی سنتی ایران بیان کنید؟ به نظر شما دلیل به بن بست رسیدن موسیقی دستگاهی ما (البته اگر دراین زمینه با من هم عقیده هستید) چیست؟
بله ، متأسفانه بخشی از این معضل برمی گرده به مشکلات فرهنگی جامعه ی هنرمندای موسیقی سنتی ما ، اینکه اصلا انتقاد و انعطاف پذیر نیستن و مردم ما جرأت نزدیک شدن به هنرمندانشون رو ندارن، چون که همیشه کارورزان موسیقی سنتی با عصبیت و تندی با انتقادهای مطرح شده برخورد کردن و موسیقی سنتی ما ازین جهت به یک نفس تازه احتیاج داره. بد نيست به اين نكته اشاره كنم كه در سال های اخیر “گروه شمس” بسيار بسيار زحمت کشیده كه موسيقی اصيل ایران رو جهانی كنه ، نکته ی بعدی اینه که موسیقی اصیل ما نیاز به پردازش و بروزرسانی داره و نیاز به آرانژمان های تازه و دقیق تر.

 

# در طی عمر هنری تان تا به امروز چند آلبوم و با چه اسامی منتشر کرده اید؟
# این آلبوم ها با چه فاصله ی زمانی نسبت به هم منتشر شده اند؟ و کدامیک را بیشتر دوست می دارید؟

آلبوم ها به ترتیب از حدود 15 سال پیش به فاصله ی 3 تا 4 سال منتشر شدند.
آلبوم ” پرنده و باران “ رو به خاطر حس زیبایی که انگیزه ی تهیه ی این آلبوم شد بسیار دوست دارم ،( حدود 9سال پیش در یک شب سرد بارانی بین من و همسرم بگو مگویی اتفاق افتاد و خانمم برای قدم زدن خونه رو ترک کرد و پسرم دارا رو که اون موقع دو سالش بود، با اطمینان به اینکه پیش منه تنها گذاشت و من هم با کامپیوتر مشغول بودم . دارا معصومانه به دنبال مادر روانه بيرون می شه تا مادر رو پيدا كنه و من هم فکر کردم که پسرم همراه با مادرش از خونه بیرون رفته که ناگهان صدای بلند ترمز یک اتومبیل منو به خودم آورد ، هراسان از خونه بیرون اومدم ، دیدم که یک ماشین با چراغ های روشن و فلشرهای چشمک زن وایساده و ماشین های زیادی پست سرش صف کشیده بودن و زیر بارون پسرم دارا با حالتی در نهایت سادگی جلوی اتومبیل وایساده و خانمی که راننده ی ماشین بود جلوش زانو زده بود و گریه می کرد و بعد دارا رو در آغوش گرفت و به من سپرد)
من واقعا اون شب احساس متفاوتی داشتم و این حادثه برایم یک معجزه ی عاطفی بود ، احساسی قشنگ که به تهیه ی آلبوم ” پرنده و باران” منجر شد ، چون اون شب هم خدا رو دیدم و هم پرنده رو و هم باران رو .

 

# سپاس ازین احساس آسمانی زیبا ، آیا آلبوم های شما در ایران هم منتشر شده اند؟

بله آلبوم های من بدون مجوز در ایران منتشر شده و به دفعات در رادیو و تلویزیون دولتی پخش شدند بدون اینکه نامی از من آورده شده باشه ، البته مجوز که دیگه جای خودشو داره!

# آیا به جز قانون سازی یا سازهای دیگری هم می نوازید؟

بله، پیانو،فلوت و گیتار ، البته نه همیشه و بیشتر در لحظات ویژه و به هنگام نیاز.

# شما تاکنون کنسرت های بسیاری برگزار کرده اید که دارای استانداردهای جهانی بوده و نسبت به کنسرت های ایرانی دارای سطح بالاتر و مطلوب تری بوده است.
در گفت و گویی هم که با “فرید زلاند” آهنگساز صاحب نام و باارزش داشتم ایشان هم به کیفیت اجراهای زنده ی شما اشاره کرد و همینطور به تسلط و مهارت شما در اجرای برنامه.

# با توجه به اینکه در این کنسرت ها با برخی از هنرمندان و نوازندگان صاحب نام جهان همکاری کرده اید ، می خواهم بدانم که کار کردن با این هنرمندان کاربلد تا چه حد سخت یا آسان بوده است؟
همکاری با هنرمندان حرفه ای بسیار آسون و بدون دردسره و فقط باید طرفین به شکل درست براساس قرارداد عمل کنند ، دیگه منم منم و رفتارهای آماتور تو کار نیست و مثلا کسی اعتراض نمی کنه که چرا اول اسم منو نگفتی؟! هرکسی به جای مسائل حاشیه ای فقط و فقط به بهترین اجرای خودش فکر میکنه.

# چرا هنرمندان بزرگ ما با وجود این همه هوادار و تجربه ی کاری هنوز هم حرفه ای رفتار نمی کنند و بیشتر همکاری ها به شکلی نه چندان شایسته به بن بست های تاریک ختم می شود؟ به نظر شما ریشه ی مشکل کجاست؟
ما با وجود اینکه در امریکا و اروپا زندگی می کنيم اما کوچکترین تأثیری از فضای حرفه ای اینجا نگرفتيم و هنوز به شکلی سنتی و غیرحرفه ای با مسائل برخورد می کنيم و برخی از دوستان متأسفانه در خیلی مواقع رفتارشون سطح پایین تر از یک انسان معمولیه، و هواداران این دوستان فریب ظاهرسازی ها و آثار و نقاب هنری اونها رو می خورن و انتقاد از هنرمند محبوبشون رو برنمی تابن ، البته نوع هواداری مردم ما نیز در فساد برخی از هنرمندامون بی تأثیر نیست و این از خصایص همیشه ی بسیاری از ما ایرانی هاست که با احساسات رقیق ، روزی از هنرمندمون بت زرین می سازیم و یه روز به راحتی اونو می شکنیم.
متأسفانه عده ای از هنرمندامون کوچکترین شباهتی به آثارشون ندارن!

 

# از بین هنرمندان ایران و جهان چه کسانی را بیشتر دوست می دارید؟
هرکی که به زبان هنر سخن بگه دور یا نزدیک هم خانواده ی منه ، از هنرمندان جهان “الویس پریسلی” ، “بیتل ها” ، “مایکل جکسون” را بسیار دوست دارم و البته به آثار بزرگان موسیقی اسپانیا و فرانسه نیز بسیارعلاقه مندم . از خوانندگان ایرانی نیز صدای عارف ، فرهاد ، داریوش ، ابی و گوگوش رو بسیار دوست دارم ، خیلی از این دوستان با وجود اینکه درس موسیقی نخوندن و فقط به شکل تجربی کار کردن جایگاه باارزشی واسه خودشون دست و پا کردن.

 

# از اجراهای آینده تان بگویید؟ از کنسرت بعدی تان
تا چند ماه دیگر با هنرمند بزرگ ” خولیو ایگلسیاس” کنسرت مشترکی خواهم داشت. در سالن نوکیا تئاتر لس آنجلس که 7500 نفر گنجایش دارد. هماهنگی های لازم برای این برنامه در حال انجامه.

 

# بسیارنیکو ، آیا در این برنامه اثر یا آثار مشترکی هم با خولیو اجرا خواهید کرد؟ اثر تازه ای هم از شما خواهیم شنید؟
راستش توی این اجرا سعی میکنم برای نخستین بار یکی دو ترانه هم بخونم
احتمالا یک ساعت و نیم اجرای من خواهد بود ، دو ساعت اجرای خولیو و همچنین سه آهنگ هم به اتفاق اجرا خواهیم کرد.

 

# به امید یک اجرای باشکوه دیگر از شما به همراه خولیو هنرمند سرشناس اسپانیایی
برویم به سراغ شبترانه شما و شهیارقنبری که سبب ایجاد ابهامات بسیاری در ذهن هواداران شهیار و باقی اهل ترانه و هنر شد و بسیاری منتظرند که تا حدامکان ابهامات این همکاری و دلایل تلخ شدن این ارتباط برایشان روشن شود.

 

# از ابتدا شروع کنیم، چه شد که به فکر همکاری با شهیار قنبری افتادید، آیا این پیشنهاد از جانب شما بود؟
همینطوره، من پیشنهاد همکاری به شهیار دادم و او هم با رغبت پذیرفت ، من تا پیش از این همکاری، آشنایی نزدیکی با شهیار نداشتم و فقط دورادور اونو به عنوان یک ترانه سرا و هنرمند صاحب فکر میشناختم.
از همان روزهای شروع همکاری بسیاری از دوستان هنرمند در مورد همکاری با قنبری به من هشدار دادند و از اخلاق و رفتار ناخوشایند او صحبت کردند اما من هیچوقت فکر نمی کردم که این بلا بر سر من هم بیاد و آخر قصه پیش بینی دوستان درست از آب دربیاد.

# اختلافات از کجا و چگونه شروع شد؟
از همان ابتدای مسیر ، ایرادگیری ها و کج خلقی های شهیار شروع شد و در حالی که همه ی هزینه ها و کارهای اصلی کنسرت به عهده ی من بود، قنبری نه تنها کمکی نمی کرد بلکه با رفتارهای بچه گانه و غیرحرفه ای هم من و هم عوامل مختلف برنامه رو دلسرد می کرد و از عکاس و خبرنگار تا سرپرست گروه موسیقی همه از رفتار او دلخور بودند.
در شب کنسرت به خاطر دیر رسیدن برخی از اعضای گروه موسیقی برنامه رو دیرتر شروع کردیم و من که در آغاز، برنامه داشتم چندتا از آهنگ هامو که قرار بود اجرا کنم اجرا نکردم که به موقع نوبت به برنامه ی شهیار برسه و با وجود اینکه بسیار از دست او غمگین و آزرده بودم اما به خاطر احترام به فضای سالن و حاضران و احترام به شخصیت خودم و هنرم با کمال احترام او را برای اجرای برنامه بر روی سن دعوت کردم. و اما او از همان ابتدای برنامه اش رفتار زشتشو ادامه داد ، لحظه ای با توهین به ترک ها ، لحظه ای بعد با توهین به مسلمونا ، لحظه ای بعد با انتقادهای کنایه آمیز نسبت به اجرای مشترک و اینکه از این به بعد شاعر! تنها برنامه اجرا می کنه!
آخر برنامه قرار بود قنبرى همه ی ارکان اجرای برنامه رو دعوت کنه که برای احترام و معرفی به تماشاگران بروی سن بیان و قطعه ی آخر با حضور دسته جمعی اجرا بشه اما قنبری همه ی عوامل و نوازندگان رو منتظر گذاشت و به تنهایی برنامه رو به پایان رسوند و بوی گند نفرتش سالن رو پر کرد.
و من واقعا امروز متأسفم که همچین فضای مناسب و باارزشی رو در اختیار کسی مثل اون قرار دادم که تا می تونه نفرت و بیماریش رو بپراکنه. من چوب ناآگاهی خودم رو خوردم و باید از زندگی گذشته ی اون و شخصیتش و هشدارهای دوستان و هنرمندان درس میگرفتم.
ایشون تا به امروز حتی به قراردادی که خودش امضا کرده هم وفادار نبوده است و من مجبور شدم که برای احقاق حقوقم از طریق قانونی اقدام کنم هرچند که دلیل اصلی خاموش نموندن من و پرداختن به این تجربه ی سنگین، بیشتر و بیشتر شناسوندن شخصیت واقعی و فاسد این شخص به مردم و هوادارانش بوده و اصلا دوست ندارم که جوانانی ساده و علاقه مند به بهانه ی علاقه به ترانه در دام این شخص بیفتن، و همینطور هنرمندایی به واسطه ی همکاری این بلا به سرشون بیاد.
و حالا هم بی شرمانه در روز روشن دزدی می کنه ، تکه هایی از فیلم ضبط شده ی شبترانه رو برای تبلیغ برنامه ی آینده ش روی صفحه های فیس بوک میذاره ، در حالی که تمام زحمات و هزینه های شبترانه بر عهده ی من بوده و به طور مشخص تا هنگامی که به قرارداد امضا شده و قانونی عمل نکنه هیچگونه حق بهره برداری یا استفاده از تصاویر شبترانه رو نداره.
بی شرمی و بی اخلاقی برای این به اصطلاح هنرمند هیچ حدودی نداره البته دیر یا زود قانون حقش رو کف دستش خواهد گذاشت.
مردم ما حق دارند که هنرمندای خودشون رو بشناسن و بدونن که درطول سال های فعالیت شون چه کرده اند و تا چه حد آثارشون و حرف هاشون به رفتارشون شبیه بوده.
و هنرمندای ما مثل هنرمندای بزرگ جهان باید جوابگوی اعمال و رفتارشون هم باشند
و اگر خیانتی در حق جامعه یا همکاران یا هوادارانشون مرتکب میشن کمترین مجازاتشون باید افشای زشتی ها شون باشه.

تا ديروز كه با گوگوش كار ميكرد و پول ميگرفت، گوگوش بانوی هزار آواز و شاه ماهی هنر ايران بود و اما از وقتی كه بینشون اختلاف افتاد گوگوش رو تبديل به اره ماهی كرد!!! همينطور در مورد بقيه هنرمندا، در شروع اونا رو به اوج می برد و در پايان شياد و نابلد و كوتوله لقب میداد !!
البته آفتاب هیچوقت پشت ابر نمی مونه و هرچقدر هم که پشت نقاب مصادره کنی و دروغ بگی و دزدی کنی و متهم کنی دست آخر مایه ی عبرت خواهی بود.
با سپاس از شما و همه ی هنرمندا و هنردوستان زیبایی دوست و انسانیت محور

# فرهاد جان از شما به خاطر پاسخ های بی پرده و فرصتی که به من دادید سپاسگزارم، این حق برای “شهیار قنبری” هم محفوظ است که در صورت تمایل در گفتگویی مشابه شرکت کند و امیدوارم که این گفت و گو هرچند اندک به رشد هنر سرزمینمان کمک کند

محسن مومنی (آذریاد)